- پس آمدن
- باز گشتن عقب رفتن
معنی پس آمدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز پس آمدن، باز آمدن
کفایت کردن
یا پر آمدن قفیز
افاده کردن فیس کردن تکبر فروختن پز آمدن، در معرض نور گذاشتن دوربین عکاسی در مدت لازم
کفایت کردن، کافی بودن، بس بودن، از عهده کسی یا انجام دادن امری برآمدن
بانتها رسیدن تمام شدن، مردن در گذشتن، جوش کردن بغلیان آمدن
داخل شدن درون رفتن، بیرون آمدن (از اضداد)، رسیدن، ظاهر شدن، روییدن سبز شدن، واقع شدن
حاصل شدن، یافت شدن
در تداول سینه زنان با دیگران هم آواز شدن، دم آمدن زمین
عودت دادن
خوب شدن نیک شدن، خوبی و خوشی پیش آمدن
لاف زدن، ادعا کردن
لاف و گزاف زدن
پشت گردن
پیمودن، طی کردن
گزیده آمدن خوش آمدن مقبول گشتن مورد قبول واقع شدن مطبوع افتادن
چیز داده را گرفتن فراز گرفتن باز گرفتن واستدن استرداد: کتابش را پس گرفت، مکافات یافتن پاداش یافتن پاد افراه یافتن: از هر دست که بدهی پس میگیری. یا پی گرفتن بایع سلعه را از مشتری. متاع فروخته را از مشتری پس گرفتن وردبهای آن. یا پس گرفتن درس از طفل. درس خوانده را از طفل پرسیدن
باز گردانیدن
بعقب بردن، باز گردانیدن رجعت دادن
مراجعت دادن چیزی، رد کردن، پس دادن
نزدیک آمدن، تقدم، استقبال، بحضور آمدن
بپایان رسیدن تمام شدن منقضی شدن
پایان یافتن، به پایان رسیدن، تمام شدن
بالا آمدن، پدید آمدن، ظاهر شدن، سپری شدن، رو به راه شدن کار و انجام یافتن آن، برجستگی پیدا کردن، ورم کردن
به هم برآمدن: تنگدل شدن، اندوهگین شدن، خشمگین شدن
به هم برآمدن: تنگدل شدن، اندوهگین شدن، خشمگین شدن
کنار زدن، یک سو کردن کسی یا چیزی از جایی
پس ستادن، پس گرفتن، گرفتن چیزی که به کسی داده شده، واستدن، چیزی را که فروخته شده از خریدار گرفتن و پول آن را رد کردن
بالا آمدن، روی چیزی ایستادن، ترقی کردن، رشد کردن، جلوه کردن، به جاه و مقام رسیدن
رد کردن چیزی که از کسی گرفته شده، بازگردانیدن، ادا کردن، آب بیرون دادن کوزه یا ظرف دیگر، تراوش کردن
برآمدن، بالا آمدن، کنده شدن و جدا شدن چیزی از جای خود
نادرست نویسی غپی آمدن لاف زدن کرکری خواندن شاخ و شانه کشیدن لاف زدن گزاف گفتن
حال مرغی است که میخواهد بچه بگذارد (یکی بود یکی نبود)
اندک شدن، نا تمام بودن
خوش آمدن وش آمدی (خوش آمدی) : (باداگرچه وش ژمد ودلکش برجدث بگذرد نباشدوش) (سنائی)
بسته شدن مسدودشدن